ولایت فقیه

افسران - ولایت فقیه

افسران - پشتیبان ولایت فقیه باشید ، تا به ممکلک آسیبی نرسد

14 نکته در باب ولایت فقیه

در جامعه اسلامی بر اساس نظر تشیع ،ساختار سیاسی حاکمیت می بایست دارای مشروعیت الهی باشد. این مشروعیت تنها بواسطه ی نهاد امامت حاصل می شود. این نهاد از آن جهت که مستقیما منتصب بوسیله ذات الله می باشد دارای مشروعیت است.

نهاد مذکور در زمان حضور ائمه معصومین بر محوریت ایشان تنظیم شده بود و بعد از ایشان نیز بر اساس روایات صحیح و متعدد بسیار ،بر دوش نائبان ائمه می باشد.

به نهاد نیابت ائمه در زمان غیبت ولایت فقیه گفته می شود .
ولایت فقیه عبارت است از: ریاست و زمامداری فراگیر فقیه عادل و با کفایت در حوزه امور دینی و دنیوی بر امت اسلامی، در پهنه وسیع دارالاسلام و براساس حاکمیت مطلق الله بر جهان و انسان .

از این تعریف، 14 نکته به ترتیب زیر به دست می‏آید که عبارت می شود از:

نکته اول: ولایت فقیه در واقع ریاست و زمامداری دولت اسلامی است و برابر با مفهوم دولت(state) نمی‏باشد .

نکته دوم: این ریاست فراگیر است; یعنی، ولایت فقیه هم ریاست کشور را به عهده دارد و هم ریاست عالیه قوای عمومی کشور اعم از مقننه، قضائیه و مجریه . نظیر این ریاست فراگیر نیز برای ریاست جمهوری، در نظامهای ریاستی(presidantiel) ، وجود دارد که رئیس جمهور هم رئیس کشور است و هم رئیس هیات دولت و در نظامهای پارلمانی که همه قوای عمومی از پارلمان ناشی می‏شود و ریاست کشور با پادشاه و یا رئیس جمهور است .

نکته سوم: فراگیری و گستره ریاست هم در امور دینی است و هم در امور دنیوی، چون در اسلام دین و دنیا به هم پیوسته‏اند و سیاست متن دین است .(وحدت دین و سیاست)

نکته چهارم: اصولا حکومت‏با ریاست پیوند دارد، زیرا مقامات عالی حکومت امر و نهی صادر می‏کنند و اوامر آنان الزامی است و نمی‏توان سرپرستی حکومت را از قبیل وکالت دانست; زیرا در مفهوم «وکالت و نمایندگی‏» جنبه الزام و فرمانبری وجود ندارد . اجراء یا تخلف در وکالت‏بستگی تام و کامل به نظر موکل دارد، نه وکیل; در حالی که اطاعت از قدرت در پیشبرد امور عمومی اجتناب‏ناپذیر است و از این‏رو، حکومت ماهیتا نمی‏تواند وکیل باشد .

(در واقع، ریاست و زمامداری بخشی از مفهوم ولایت را می‏رساند که مربوط به کشورداری است).

نکته پنجم: چون انسانها دارای شان برابر هستند و هیچ کس حق ندارد بر دیگری فرمان براند و امر و نهی حکومتی با مقوله وکالت‏سازگاری ندارد، پس باید ریاست عالیه مقامات عالی حکومت متکی به یک مقام برتر باشد . براساس عقاید دینی و کلامی کسی که خالق است، مالک نیز هست و مالک سرپرستی و ربوبیت دارد و این ویژگی‏ها تنها زیبنده حضرت حق، جل و علی، است، لذا منشا اوامر و نواهی حکومت‏باید حاکمیت تکوینی و تشریعی خدا بر جهان و انسان باشد، تا از نظر عقل اطاعت از آن حکومت صحیح باشد و آن اوامر و نواهی بر آحاد انسانها جنبه الزام داشته باشد; از این جهت اعتقاد داریم که اوامر و نواهی مقامات عالی حکومت‏باید ناشی از «فقه و شریعت‏» باشد .

نکته ششم: ریاست عالیه کشور و قوای عمومی باید به عهده فقیه باشد و این مطلب از آنچه در نکته قبل گذشت‏به دست می‏آید، آنجا که گفته شد: تنها اوامر و نواهی ناشی از «فقه و شریعت‏» برای آحاد جامعه اسلامی الزام‏آور است و نفوذ دارد و فقیه ضامن اجرای محتوای فقه و شریعت و عدم انحراف حکومت و مقامات عالی آن از اسلام است و هم به موجب ادله فقهی و کلامی، خود باید در راس حکومت‏سیاسی قرار گیرد .

نکته هفتم: در مقایسه با دیگر نظامهای سیاسی، چون در مقامات عالیه دولت اسلامی و در راس آنان ولی فقیه شایستگی و کفایت و تدبیر و به تعبیر دیگر «مدیریت‏» شرط است، بنابراین از لحاظ توانایی و کارآمدی در اداره امور کشور و ایجاد آبادانی، توسعه، نظم و امنیت و پیشرفت و تمدن دولت اسلامی با دیگر دولت‏ها و نظامها تفاوتی نمی‏کند . اما علاوه بر آن، دولت اسلامی، که در راس آن فقیه است، حقانیت و مشروعیت نیز دارد، در حالی که نظامهای دیگر چون حاکمیت مطلق را تنها برای یک موجود انتزاعی به نام دولت ترسیم می‏کنند و افراد حاکم تنها «وکیل‏» هستند و وکالت‏با حکومت و امر و نهی سازگاری ندارد، با بحران و مشکل مشروعیت مواجه هستند .

نکته هشتم: شرط «عدالت‏» علاوه بر این که نشانه سمت و سوی دولت اسلامی برای تامین قسط و عدالت‏بین آحاد جامعه است، اشاره به صیانت درونی مقامات عالیه دولت اسلامی و در راس آنان ریاست عالیه کشور و قوای عمومی است و این امر بهترین شیوه برای کنترل قدرت سیاسی و جلوگیری از فساد در قدرت است: نظامهای سیاسی دیگر گرچه، با شیوه تفکیک قوا و توزیع قدرت، می‏خواهند مساله فساد قدرت سیاسی را برای خود حل کنند، اما این نظریه در تئوری و عمل با انتقادات فراوانی مواجه است و تنها راه جلوگیری از فساد قدرت این است که ضریب فساد در حاکم به صفر برسد «معصوم‏» ، یا اینکه از لحاظ عقل، حاکم هم افق و نزدیک به معصوم باشد که شرط عدالت ویژه در فقیه این امر را تامین می‏کند . البته این امر نفی کننده سایر اهرمهای کنترل قدرت، از جمله مصالح عمومی، مشورت، امر به معروف و نهی از منکر، شورا و مانند آنها نمی‏باشد .

نکته نهم: کار ویژه‏های حکومتی که ریاست عالیه آن با فقیه عادل و با کفایت‏باشد، علاوه بر پیشرفت مادی، هدایت و معنویت‏برای جامعه اسلامی و قرب الهی و کمال انسانی است، چرا که پیشرفت در ساحت‏های مادی و معنوی در سایه آمیختگی مادیت و معنویت و جداناپذیری آن دو میسر می‏گردد .

نکته دهم: از آنجا که در واژه «ولایت‏» ، علاوه بر چیرگی و سلطنت ناشی از ریاست، محبت و عشق و نصرت و یاری و قرب و نزدیکی و وفاداری و رهروی نهفته است، این واژه به نحو احسن ماهیت‏حکومت در اسلام و نوع رابطه متقابل بین دولت و ملت را که مبتنی بر عشق، مهربانی، همکاری و مسؤولیت متقابل است تبیین می‏کند; در حالی که چنین امری در نظامهای سیاسی دیگر و در مفاهیم مشابه چون ریاست جمهوری، پادشاهی و غیر آن وجود ندارد .

نکته یازدهم: به جای خویشاوندی، نژاد و یا همبستگی تشکیلاتی و ارگانیک در درون یک سرزمین، همبستگی ملت‏بر محور عقیده و راه و روش مشترکی است که فرامرزی است:

«ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون‏»

البته به اقتضای ضرورت‏ها تقسیم‏بندی به شعوب، قبائل و امم نیز مورد پذیرش است «وقطعناهم اثنتی عشرة اسباطا امما» . با این وجود در اسلام، عامل همبستگی بر محور نژاد یا خویشاوندی و یا زبان به هیچ وجه به رسمیت‏شناخته نمی‏شود . به عبارت دیگر، ملاک تابعیت اسلامی عضو امت اسلامی‏بودن است و شرط عضویت در امت اسلامی پذیرش اسلام، به عنوان راه زندگی و سعادت دنیا و آخرت، است . واژه «دار الاسلام‏» بیانگر سرزمینی است که در حاکمیت دول اسلامی است و یا آن که شعایر اسلامی در آن اجرا می‏گردد .

نکته دوازدهم: در اسلام، رهبری قانونمند است و در چارچوب ضوابط و مقررات و قوانین الهی است . رهبر بر اساس میل و سلیقه شخصی و بدون در نظر گرفتن مصالح عمومی الهام گرفته شده از شریعت و مشخص شده با کاوش استدلالی و فقیهانه حق ندارد که عمل کند و در این صورت از چارچوب الهی ترسیم شده خارج گشته، حقانیت‏خود را از دست می‏دهد .

نکته سیزدهم: بر خلاف نظامهای پادشاهی و دولت‏های مطلقه قرون وسطایی، رهبری اسلام هیچ پیش شرطی از لحاظ وقعیت‏خانوادگی، وراثتی، طبقاتی، مالی، زمین‏داری و مالکیت و غیره ندارد . به عبارت دیگر، شان و موقعیت و مقام ناشی از جایگاه و پایگاه و شؤون طبقاتی نمی‏باشد .

نکته چهاردهم: ولی فقیه حق حاکمیت ندارد، بلکه ریاست کشور و قوای عمومی را به عهده دارد و حاکمیت تنها در انحصار خدا و قوانین الهی است . بنابراین، او نیز زیرمجموعه قوانین الهی است; یعنی، مثل بقیه شهروندان در اجرای قانون الهی له یا علیه او یکسان است . بنابراین، هیچ امتیاز ویژه و موقعیت استثنایی و یا مصونیت کیفری و حقوقی و سیاسی فوق‏العاده و فراتر از معیارهای شریعت ندارد .

این همه رهبر اومده...

چند روز پیش یکی از بچه ها قبل ورود استاد به کلاس داد زد:

این همه رهبر اومده     به عشق لشگر اومده

بچه ها خندیدن و تیکه پرونی ها شروع شد

تو اوج شلوغی من رفته بود حس تفکر

به این شعاری که محمد داد فکر می کردم

این همه رهبر اومده به عشق لشگری، اما کو لشگر

همین چند روز پیش می خواستم به مامان بزرگم بگم تو هم احساس تکلیف کن و پاشو بیا کاندیدای ریاست جمهوری شو

واقعا چرا بعضیا شأن و رتبه خودشونو هی گم می کنن

از کجا معلوم حق مردمو تو هیری ویری گم نکنن

و چرا شعارا رو عوض می کنیم

اصلا از وقتی گمراهیم که واقعا به این شعار معتقد باشیم که:

این همه رهبر اومده    به عشق لشگر اومده

مگه اون معمار کبیر انقلاب نفرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکتتان نرسد؟

پس چرا سربازی خودمون رو فراموش می کنیم.


برگرفته از وبلاگ خاکریز بچه مسلمون

چرا امام خامنه ای؟!

شاید برای شما هم پیش آمده است زمانی که در حین بحث و گفتگو با بعضی از افراد لفظ امام خامنه ای را به کار می برید با این سوال مواجهه می شوید: امام خامنه ای امام چندم است؟! بد نیست به این افراد توصیه کنیم متن زیر را مطالعه کنند تا شاید ابهامات ذهنی شان برطرف شود...!

چرا باید بگوییم امام خامنه ای؟!

به کار بردن واژه «امام» برای رهبر کبیر انقلاب اسلامی و معمار نظام مقدس جمهوری اسلامی از سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب، بین دو واژه زیبای خمینی و امام، پیوندی برقرار کرده بود که پس از پیروزی انقلاب، با اشاره به یکی از این دو واژه، خود به خود دیگری در اذهان متبادر می‌شد. هر چند در همان ابتدای انقلاب عده ای از کج اندیشان مغرض یا ساده لوحان جاهل، برای ایجاد سوال در این راستا، می‌گفتند مگر ما بیش از 12 امام داریم! اما جامعه اسلامی و انقلابی ایران با عشق و علاقه و از سر اعتقاد و به صورت حقیقی، کلمه امام را برای آن عزیز سفر کرده به کار برد و در تمامی نوشته ها، خطابه‌ها و رسانه‌ها از ایشان با عنوان «حضرت امام خمینی» یاد می‌شد.

به کار بردن این عنوان برای خمینی عزیز، ریشه در اعتقادات دینی، آموزه‌های اسلامی و نظریه سیاسی شیعه دارد. نظریه سیاسی شیعه مبتنی بر اندیشه «امت و امامت» است. در واقع در یک جامعه اسلامی که حکومت آن دینی و اسلامی باشد، پیشوا و رهبر جامعه را امام گویند.

سوال این است که چرا در نظام جمهوری اسلامی که دارای یک نظام دینی، اسلامی و با محوریت ولایت فقیه است، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره)، واژه «امام» برای خلف صالح ایشان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به کار برده نشد؟ آیا برای به کار نبردن این واژه برای رهبر معظم انقلاب اسلامی، توجیه عقلانی، دینی و عرفی وجود دارد؟

شاید عده ای قلیل حساب شده مانع از به کار بردن این واژه برای مقام معظم رهبری در سال 1368 شده باشند و دیگران نیز با این تصور که شاید تکرار این واژه برای دیگری از عظمت حضرت امام خمینی(ره) بکاهد، آن عده قلیل را تبعیت کردند، اما امروز باید با صراحت و شجاعت اعتراف کنیم که در سال 1368 و پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره)، پس از اعلام نام «خامنه ای عزیز» از سوی خبرگان رهبری، دچار اشتباهی بزرگ شدیم و آن اشتباه این بود که از ایشان با عنوان «امام» یاد نکردیم.

پس از گذشت دو دهه، افرادی از بزرگان به این اشتباه امت و به ویژه نخبگان این امت اعتراف کردند. پس از فتنه سال 88 یکی از مراجع عظام تقلید، یعنی حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی، با صراحت اعلام کرد که اشتباه کردیم و باید از همان اول از ایشان با عنوان «امام خامنه ای» یاد
سوال این است که چرا در نظام جمهوری اسلامی که دارای یک نظام دینی، اسلامی و با محوریت ولایت فقیه است، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره)، واژه «امام» برای خلف صالح ایشان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به کار برده نشد؟ "
می‌کردیم.

اکنون مدتی است که در جامعه، بین مردم، مسئولان و در برخی از رسانه ها، به این مهم توجه می‌شود و از رهبر انقلاب اسلامی و ولی فقیه حاکم با عنوان «امام خامنه ای» یاد می‌گردد.

باید اهتمام ویژه ای داشت و اشتباهی را که در گذشته به هر دلیلی مرتکب شدیم، جبران نماییم. صدا و سیما باید در این مسیر به رسالت رسانه ای خود به عنوان رسانه ملی که نقش مهمی در فرهنگ سازی دارد، عمل نماید. ائمه جمعه سراسر کشور و دیگر صاحبان تریبون و قلم باید بسیج گردند. وظیفه خود بدانیم که اولاً از رهبر معظم انقلاب اسلامی برای ادای حق جایگاهش، با عنوان «امام خامنه ای» یاد کنیم و ثانیاً دلیل به کار بردن این عنوان را برای مردم تبیین نماییم. هر چند مردم ما به خوبی می‌فهمند که خامنه ای امام است، به همان دلایلی که خمینی امام بود، اما این فهم و اعتقاد مردم، ضرورت تبیین را مرتفع نمی‌سازد.

امام یعنی راهنما، پیشوا، رهبر و کسی که باید به او اقتدا کرد و از او تبعیت نمود. پیش نماز را از این جهت امام جماعت گویند که مردم در اقامه نماز کاملاً از او تبعیت می‌کنند. در نظام سیاسی اسلام، مردم در حکم «امت» و رهبر یا حاکم جامعه در حکم «امام» است.

یعنی نظام سیاسی اسلام، نظام «امت و امامت» است. این نظام ریشه در اصول اعتقادی و جهان بینی توحیدی دارد. در اندیشه توحیدی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است و خداوند نیز انسان را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده است. حاکمیت خداوند بر دو نوع تکوینی و تشریعی است. بر اساس اعتقاد به حاکمیت تکوینی خداوند، هیچ موجودی، از ذرات بی مقدار و بی جان گرفته تا پیچیده ترین پدیده‌های جاندار آفرینش، از حوزه قدرت و قلمرو علم خداوند خارج نیست «لا یعزب عنه مثقال ذره فی السموات و لا فی الارض» ( سبا، آیه 3)

این خداوند حکیم که هم خالق جهان است و هم رب و پرورش دهنده و هدایت کننده موجودات، انسان را موجودی مختار و با اراده آفریده و او را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته و در عین حال، راه سعادت و درست زندگی کردن را با فرستادن انبیا و کتب آسمانی به او نشان داده است «انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً» (انسان، آیه 3)

خداوند با فرمان «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (نسا، آیه 59)، حاکمیت تشریعی خود را از سه راه اعمال نموده و به عبارت دیگر مسیر اطاعت خدا را مشخص کرده است. انسان از سه طریق با توجه به شرایط زمانی خداوند را اطاعت می‌کند:

الف- اطاعت از پیامبر اکرم(ص) که ولایت مستقیم از خداوند دارد «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» (احزاب، آیه 6)
ب- اطاعت از امامان معصوم(ع) که ولایت از نبی اکرم(ص) دارند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
ج- اطاعت از ولی فقیه عادل که در زمان غیبت امام زمان(عج) به نیابت از آن حضرت ولایت امر و امامت امت بر عهده وی می‌باشد. در توقیع شریف امام زمان(عج) آمده است: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم»

بر اساس ادله عقلی و نقلی، فقهای جامع الشرایط دارای ولایت و امامت عامه هستند. هر چند امامت خاص از آن رسولان و امامان معصوم(علیهم السلام) است، لکن از حیث ولایت و امامت در امر اداره جامعه هیچ تفاوتی میان فقیه جامع الشرایط با امام معصوم و پیامبر اکرم(ص) وجود ندارد. معنی ولایت مطلقه فقیه چیزی جز آنچه گفته شد، نیست.

حضرت امام خمینی(ره) در کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی) حقیقت مذکور را چنین بیان می‌دارند: «اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت(علم به قانون و عدالت) باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا می‌باشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی حضرت رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود و یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است. لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمی‌دهد. همان اختیارات ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه (صلوات الله علیهم) در تدارک سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فقیه قرار داده است.» (حکومت اسلامی، ص 55)

بنابراین در نظام سیاسی اسلام، امامت فقیه به نیابت از امامت معصوم(ع) است و همان اختیارات حکومتی معصوم را دارد. وقتی هیچ تفاوتی بین اختیارات امامت فقیه یا ولایت فقیه با ولایت و یا امامت معصوم (ع) نباشد، بین اختیارات فقهایی که واجد شرایط ولایت و امامت مسلمین باشند نیز هیچ تفاوتی وجود ندارد. همان اختیاراتی را که حضرت امام خمینی(ره) از حیث ولایت و امامت بر مسلمین از آن برخوردار بودند، اکنون ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) نیز از همان اختیارات برخوردار است.

نویسنده: یدالله جوانی

سکاندار کشتی انقلاب

به گزارش جهان، آیت الله نوری همدانی در دیدار جمعی از کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به برقراری حکومت اسلامی در ایران، گفت: امام خمینی(ره) با توکل به خدا و اخلاص کامل در حالی که تمام قدرت‌های استکباری به شاه کمک می‌کردند، یک رژیم دو هزار و 500 ساله را ساقط کرده وحکومت اسلامی را بنیانگذاری کردند.
 
آیت‌الله نوری همدانی با اشاره به این‌که «خیلی‌ها نسبت به انقلاب نامحرم هستند و این انقلاب را درک نکرده‌اند» یادآور شد: موج‌های بیداری بسیاری از طریق انقلاب اسلامی ایران در سایر کشورهای اسلامی ایجاد شد.
 
این مرجع تقلید تاکید کرد:قانون اساسی ما قرآن و فرهنگ اهل بیت(ع) است و مجری آن رهبری است که یا باید پیامبر(ص) باشد، یا امام(ع) و در غیبت امام، باید یک فقیه و اسلام شناس در رأس حکومت اسلامی باشد.
 
وی ادامه داد: رهبری حکومت اسلامی باید در برابر مستکبران شجاع باشد، امروز آیت‌الله العظمی خامنه‌ای با کمال قدرت سکاندار کشتی انقلاب است.
 
آیت‌الله نوری‌همدانی بر ضرورت حفظ وحدت و اتحاد میان مسلمانان تاکید و اظهار کرد: اختلاف موجب ضعف و ذلت و سقوط است؛ قرآن نیز می‌فرماید که مسلمانان نباید با هم اختلاف داشته باشند.
 
این مرجع تقلید مردم، اسلام و ولایت فقیه را ارکان اصلی انقلاب اسلامی دانست و تصریح کرد: باید قدر مردم را بدانیم؛ زیرا این مردم بودند که جان و مال خود را اهدا کردند تا اسلام حفظ شود.
 
وی همچنین با تاکید بر این‌که «جهاد باید همیشه در اسلام زنده و پاینده باشد» خاطرنشان کرد: فرود آوردن پهپاد آمریکایی نشانه قدرت ایران است؛ اگر این قدرت نبود، آمریکا قبل از حمله به افغانستان و عراق، به ایران حمله می‌کرد.
 
آیت‌الله نوری‌همدانی در ادامه سخنان خود استقلال اقتصادی را از ضرورت‌های حفظ عزت دانست و گفت: باید به گونه‌ای با تحریم‌ها مقابله کنیم که دشمن بداند از نظر اقتصادی نیز ما مستقل هستیم.
 
این مرجع تقلید در ادامه با تاکید بر ضرورت حفظ عزت و توانمندی مسلمانان، تصریح کرد: عزت از آن خدا و پیامبر(ص) و مومنان است؛ قرآن کریم در 80 مورد از علم و تعلیم و تعلم سخن گفته است که اولین مرحله و نردبان عزت و عظمت، توانمندی علمی است و مسلمانان باید سعی کنند از لحاظ علمی در سطح بالایی قرار بگیرند.
 
 آیت‌الله نوری‌همدانی در پایان سخنان خود، قم را پایگاه علمی عنوان کرد و افزود: بساط علم در آخرالزمان در قم برپا می‌شود و ندای اسلام ناب از این شهر مقدس به جهان می‌رسد.