یه روزی ماهی ها ما رو می خورند
پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟
مادر گفت : باقالی پلو با ماهی
با خنده رو به مادر کرد و گفت :
ما امروز این ماهی ها را می خوریم
و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند
چند وقت بعد ..عملیات والفجر 8 ...
درون اروند رود گم شد ...
و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد .....
مادر گفت : باقالی پلو با ماهی
با خنده رو به مادر کرد و گفت :
ما امروز این ماهی ها را می خوریم
و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند
چند وقت بعد ..عملیات والفجر 8 ...
درون اروند رود گم شد ...
و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد .....

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 11:26 توسط دختر چادری
|
نکند حفظ علی بر همگان عار شود