مادر شهید مصطفی احمدی روشن گریه نمی كرد . همه فكر می كردند از شوك باشد . دكتر ها به همسرش می گفتند : «كاری كند كه به خاطر پسر گریه كند .» چند بار به بهانه روضه ی سید الشهدا و گریزهایی كه مداح به مصیبت مادر می زد ، همه گفتند كار تمام شد ، بغضش تركید . اما مادر مصطفی یك هفته بود كه گریه نمی كرد ، باز هم نكرد . معمایی شده بود برای خودش .
مادر مصطفی در تشییع هم كه برای مردم صحبت كرد همه گریه كردند . زار زدند . از ته دل سوختند ، اما خودش گریه نكرد . بر خلاف مادرهای دیگر شهید . و همین بود تا وقتی كه رهبری خواستند خدا حافظی كنند . مادر مصطفا به نجوا و با بغضی كه صدا را خشدار می كند گفت : آقا من تا امروز برای اینكه دشمن از اشك من شاد نشود، گریه نكردم . حالا هم كه...
رهبری فرمودند: چرا؟! نخیر؛ گریه كنید ! دشمن غلط می كند. و مادر خیالش كه راحت شد، اذن را كه گرفت، بند سد اشك شكست.

 

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18638/B/13901029_0418638.jpg

پ.ن:مدام داغ جوان دیده ایم و در تشییع ندیده است کسی اشک سوگواری ما...نمانده جای شکایت که در پی هر زخم بلند تر شده طومار بردباری ما