مردک پست که عمری نمک حیدر خورد نعره زد به سر مادر به غرورم برخورد

ایستادم به نوک پنجهٔ پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد

آه زینب به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی......

افسران - خونه رو در و دیوار رفتی خدانگهدار...