خاک ها را که کنار می زدم….
به پارچه ای رسیدم….
هنوز نوشته روی آن را می توانستم بخوانم….
نوشته بود:
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
آن وقت من و تو حجابمان را کنار بگذاریم؟!!
رفتند انتقام بگیرند….ما خنجر از پشت بزنیم…هرگز….
چه کسی خبر دارد از دل مادری که ،
پسرش موقع رفتن سرشو خم کرد.....
تا از در خونه رد بشه.......
ولی بعد از ۲۰ سال....
فقط چند تیکه استخوان ازش آورده باشند.....
بقیه در ادامه مطلب...
من سرباز حسین بن علی ام.
ایها الناس!
ببنید من با سینه ای باز به استقبال گلوله های دشمن می روم تا اگر با ریختن خون من
اسلام احیا می شود، پرچم اسلام استوار می شود ،تیرها بر من ببارند...
"فرازی از سخنان سردار شهید حاج حسین اسکندرلو"
و اکنون ما می گوئیم
ما فرزندان خامنه ای هستیم، ما سرباز خامنه ای هستیم
و برای احیای اسلام و برافراشتن پرچم اسلام، از جان خود دریغ نخواهیم کرد...
" یاد امام و همه شهدای دفاع مقدس گرامی "
برگرفته از وبلاگ: با ولایت تا شهادت
نکند حفظ علی بر همگان عار شود