دردی که هیچ کس جز علی نفهمید

چادرت خاکی شد و زمین خجالت کشید از ناتوانی اش …وتو آنجا که تنها شدی در کوچه های مدینه

نمیدانم چقدر در دلت قرآن میخواندی که چادرت را …دست نامحرم تو را … وچشم هایی که می گشت

به دنبال مردی با غیرت … چشم هایی که پر از اشک بود اشکی که قطره قطره اش به رنگ درد بود…

دردی که هیچ کس جز علی نفهمید…

افسران - یا فاطمه الزهرا (س) اشفعی لنا فی الجنه

ما بیخیال سیلی مادر نمی شویم

چقدر این دست سنگین بود!
قرنها از ماجرای کوچه گذشته و
هنوز گوش شیعه درد میکند!‬

‫وای مادر

افسران - شیعه واقعی چنین است

میان کوچه ها با ضرب سیلی همه دارو ندارم را گرفتند...

افسران - خدایا مادرم
 
دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست / همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست

قطره‌ی اشک علی تا به ته چاه رسید / چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست

 

 ــــــــــــلام مادر

افسران - پوستر: در حسرت زیارت تو گریه میکنم...
این روزهــا دلـ ــَ ـم مانند پهلویتاטּ شده...
میخواهم دستِ دلـ♥ـم را بگیرے دعایش کنے...
آخر میگویند دعاےمادرمعجزه میڪـند

ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه

ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود 


افسران - این الفاطمیون....

توجــــــــــــــــــه!!!!!!!!

هر کسی که مدعی شیعگی حیدر است
گر چه نوروز است اما فاطمه در بستر است
دام غفلت پیش رو دارند یاران علی
از علی غافل نگردیم ، امتحانی دیگر است

پ.ن:همیشه و همیشه خرداد ماه امتحانات بوده.امسال هم همین طوره.ایرانی ها حواس ها جمع،مبادا مردود شیم!!!

راستی فاطمیه نزدیک است!

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
 
اتفاقی مقابلم رخ داد
 
وسط کوچه ناگهان دیدم
 
زن همسایه بر زمین افتاد
 
 
 
سیب‌ها روی خاک غلطیدند
 
چادرش در میان گرد و غبار
 
قبلا این صحنه را... نمی‌دانم
 
در من انگار می‌شود تکرار
 
 
 
آه سردی کشید، حس کردم
 
کوچه آتش گرفت از این آه
 
و سراسیمه گریه در گریه
 
پسر کوچکش رسید از راه
 
 
 
گفت: آرام باش! چیزی نیست
 
به گمانم فقط کمی کمرم...
 
دست من را بگیر، گریه نکن
 
مرد گریه نمی‌کند پسرم
 
 
 
چادرش را تکاند، با سختی
 
یا علی گفت و از زمین پا شد
 
پیش چشمان بی‌تفاوت ما
 
ناله‌هایش فقط تماشا شد
 
 
 
صبح فردا به مادرم گفتم
 
گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست
 
طرف کوچه رفتم و دیدم
 
در و دیوار خانه‌ای مشکی است
 
****
 
با خودم فکر می‌کنم حالا
 
کوچه ما چقدر تاریک است
 
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
 
راستی! فاطمیه نزدیک است...
 
حمید رضا برقعی

ما بیخیال سیلی مادر نمی شویم

در فاطمیه از دل و جان گریه می کنیم

همراه با امام زمان گریه می کنیم

در فاطمیه رنگ جگر سرخ تر شود

آتش فشان غیرت ما شعله ور شود

شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود

وقتی که حرف کوچه و دیوار می شود

لعنت به آنکه پایگذار سقیفه شد

لعنت به هر کسی که به ناحق خلیفه شد

لعنت بر آنکه برتن اسلام خرقه کرد

این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد

تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست

هر کس محب فاطمه شد،قوم وخویش ماست

ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم

راضی به ترک و نهی تبرا نمی شویم

قرآن و اهل بیت نبی اصل سنت است

هر کس جدا ز این دو شود،اهل بدعت است

ما همکلام منکر حیدر نمی شویم

با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم

ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم

ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم

امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم

فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم

ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد

روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد

از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم

ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم

از اما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم

جان برکفان جبهه ی فتوای رهبریم

از جمعه ای بترس که روز سوارهاست

پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست

از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست

فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست

از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم

از هرم عشق مالک ومقداد می شویم

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/19469/B/13910205_0919469.jpg