باز محرم
بوی پیراهن خونین کسی می آید....
پ.ن:به پیج اینستاگرام ما سر بزنید
بوی پیراهن خونین کسی می آید....
پ.ن:به پیج اینستاگرام ما سر بزنید
بوی پیراهن خونین کسی می آید....
پ.ن:به پیج اینستاگرام ما سر بزنید
بعد از ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت بود که فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش !
وقتی که برادرش حسین (ع) آمد بالای سرش ؛ تا می خواست مانند همیشه دست به سینه سلام دهد ، تازه فهمید که دستانش نیستند …
تا عشق بیضریح نماند.
قضیه امان نامه ثابت کرد: حضرت عباس هم که باشی،
دشمن برای جدا کردن تو از ولایت طمع می کند

و لطف حسین همــــــ...

پوستر با کیفیت بالا می باشد
از همان سالها درِ گوشِ ماهِ بنیهاشم آیههای شمس را زمزمه کرده بودید:
والشّمسِ و ضحیها والقمرِ اِذا تلیها...
از کجا آورده بودید اینهمه معرفت را بانو؟
با آن زمزمههایی که درِ گوشش خوانده بودید، مگر میتوانست روزِ دهم عَلَم به دست نشود؟!
مگر میشد بچّههای حسین آب بخواهند و هستی اش، آب نشود پیشِ پایشان؟!
مگر میشد هرم عطش، آتش به جانِ حرم انداخته باشد و او تاب بیاورد و مشک به دست روانه فرات نشود؟!
همین بود که لشکر، مشک را هدف کرده بود...
همه میدانستند آبِ مشک که چکه چکه بر زمین بریزد، هستی عبّاسِ شما، ذرّه ذرّه آب میشود...
میدانستند کار مشک که تمام بشود، کار ماه تمام میشود...
کار خورشید هم...
همه دیدند خورشیدی که از کنار علقمه داشت به غروب نزدیک میشد، دست به کمر بود...
«ماه» را کنار نهر جا گذاشته بود...
سلام مادر ماه بنیهاشم...
سلام بر شیر «ادب» و «بصیرت» و «معرفت»ی که به عبّاس نوشاندید...
استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت
شش ماه علی بودن را طاقت آوردی
خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد
حالا پدرت یک قدم می رود بر می گردد
می رود بر می گردد
می رود...
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد
تادیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند
رباب می رسد از راه
با نگاه
بایک جملهء کوتاه
آقا خودتان که سالمید انشاالله...

در آن سحر ، خرابه هوايش گرفته بود
حتي دل فرشته برايش گرفته بود
با آستين پارهي پيراهن خودش
جبريل را به زير كسايش گرفته بود

یک باره خنده کردی و عالم خراب شد
اشکم چکید و سهم دلم اضطراب شد
تیری رسید صحبت من ناتمام ماند
دیدی چگونه مرد غریبی جواب شد
تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد
از آتش گلوی تو قلبم کباب شد
تیری رسید هستی من را به باد داد
آهنگ من بریده بریده رباب شد
مادر میان خیمه تو داد می زند
از ناله های او دل هر سنگ آب شد
تصویر حلق پاره ات ای کودک شهید
در چشمهای دخترکی تشنه قاب شد...
شاعر: سید محمد جوادی
بیایید در ماه محرم اگر زنجیرمیزنیم ، قبل از آن زنجیر غفلت از پای خود باز کرده باشیم ...
اگر که سینه میزنیم ، قبل از آن سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم ...
خوب است اگر اشکی میریزیم، اما قبل از آن اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم ...
آن وقت می توانیم با افتخار بگوییم : یا حسین (ع )

کوفی بودن یعنی منفعت کوتاه مدتی رو فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن ...
کوفی بودن یعنی اینکه روز اول تشنه و راه گم کرده به امام رسیدن و سخاوتمندانه سیراب شدن ولی آب رو بر همون امام و خانواده اش بستن ...
کوفی بودن یعنی دوازده هزار دعوتنامه نوشتن ، ولی سی هزار نفر سرباز رو برای محاصره کردن او گسیل داشتن ...
کوفی بودن یعنی حرف زدن و پای حرفت نموندن؛ شعار دادن ولی عمل نکردن ؛ عهد بستن ولی پیمان شکستن ...
کوفی بودن یعنی بهترین انسان روی زمین رو دعوت کردن ولی در کنار بدترین و شقی ترین انسانها ایستادن ...
کوفی بودن یعنی قلباً با امام بودن ولی شمشیر بر علیه امام کشیدن ...
نفـس مـا بـند می آیـد
وقـتی شـیر
در گـلـوی طـفل شیرخـواره
گـیـر مـی کـنـد!
حـالا حـسین چـه کـشید
وقتی تیر گیر کرد
در گـلوی...

یا رقیه
تو ببخشا که اگر
صورت من نیلی نیست ،
پلک سالم دارم
بازو و پهلوی من بی درد است
لیک چشمانم اگر بهر تو گریان نشود
نامرد است ...

مـا را کـه "یـامجــیر" و "اجـرنــا" عوض نکــرد
دلتنگـــ ِ گـریـــه هـــای محـــّرم شده دلـــم...
با جستجوی نام عاشورا در گوگل به چه عکس هایی برخورد میکنیم ؟!
این است چهره ای که دشمنان با استفاده از جهل بعضی از شیعه شاخته اند
آیا با این وضع نماز ظهر عاشورا را مثل امام حسین علیه سلام میتوان به جا آورد ؟
یک نامسلمان با دیدن عکس پدری که با جبر تیغ بر سر طفل خود میکشد آیا جذب این مذهب خواهد شد؟
